از دست های تو کارهای خارق العاده ای برمی آید
همان جا که هستی بمان
اجازه بده شعرها ازمن برایت بنویسند
اجازه بده برایت بخوانم، تاچه اندازه از بدو دوست داشتنت
پیراهن فصل ها زیباتر شده است
کنار لبانت ،کناره می گیرم .وتمام حرف های دلم را از دهانت می شنوم
درفاصله پیشانی تو،تا سایه ات جنگل سبزی است که پرنده های من آنجا
آرام می گیرند
...